سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون زیاد بن ابیه را به جاى عبد اللّه پسر عباس به فارس و شهرهاى تابع آن حکومت داد ، در گفتارى دراز که او را از گرفتن خراج پیش از رسیدن وقت آن نهى فرمود گفت : ] کار به عدالت کن و از ستم و بیداد بپرهیز که ستم رعیت را به آوارگى وادارد و بیدادگرى شمشیر را در میان آرد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

جشن - آتشکده


آتشکده

daremehr

جشن شهریورگان، روز پدر

جشن شهریورگان، روز پدر

جشن شهریورگان ،شهریور روز از شهریور ماه که روز سی ام امردادماه و به نام امشاسپند توانای خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه به معنی شهر و شهریاری آرمانی و شایسته می باشد از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن در ایران باستان هیچ­گونه آگاهی­ای در دست نیست.
برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود در صفحه 251 ترجمه ی فارسی آثارالباقیه چنین آمده : « شهریور ماه که روز چهارم آن شهریور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن می باشد ، آن را شهریورگان گویند . معنی شهریور دوستی و آرزوست . شهریور فرشته ای است که به جواهر هفتگانه از قبیل طلا ، نقره و دیگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنیا و مردم به آنها بستگی دارد ، موکل است .»

شهریور مظهر سلطنت آسمانی و فر خدایی است توانایی و نیرومندی و دستگیری از بینوایان را بیان می کند، در جهان مادی نگهبان زر و سیم و فلزات دیگر است.

ایرانیان قدیم جشن شهریورگان را جشن می گرفتند و به یاری کردن به بینوایان می پرداختند وهمه شاد بودند.

جشن شهریورگان شروع کشت و زرع محصولات و جمع آوری آنها است و چون برای بدست آوردن نتیجه ی هر کاری جشن و شادی لازم است ،برای کشاورزان بهترین جشن و شادی است .

جالب آنکه عده ای جشن شهریورگان را زادروز مرد بزرگ تاریخ بشریت یعنی کوروش بزرگ(داراب) می دانند.

به گفته‌ی اردشیر خورشیدیان، فرنشین انجمن موبدان، با رایزنی‌ها و هم‌اندیشی هموندان انجمن موبدان، جشن شهریورگان، به‌عنوان روز بزرگداشت پدر، برگزیده شده است.

جشن شهریورگان از آن روی به‌عنوان روز پدر برگزیده‌شده است که به معنای شهریاری بر اراده و نفس است. شهریور یکی از 6 امشاسپندانی است که در اوستا و گاتها از آن نام برده شده‌است. در اوستا سه تا از این امشاسپندان، زن‌گون و سه‌تای دیگر مردگونه، هستند که شهریور از امشاسپندان مردگونه است.
خورشیدیان گفت: «جشن پدر در جشن شهریورگان، درست 6 ماه پس از روز مادر و جشن اسفندگان برگزار می‌شود، باید فرصت را گرانمایه دانست و به پدران نیک این سرزمین پیشکش‌هایی داد که نشان از مهر قلبی‌مان به پدر دارد، پیشکش‌هایی که دسترنج خودمان است نه پیشکش‌هایی که بوی پول می‌دهد.»

فرنشین انجمن موبدان در پایان، گفت: «هر روز نامی دارد و هر نام معنایی. گذشته گانمان با نام نهادن بر روزها و ماه‌ها برای ما پیام بزرگی داشته‌اند و خواسته‌اند ما با آغاز هر ماه و هر روز، زمان و فرصت‌های زندگی را ارج بنهیم و هرگز از معنای نام‌ها، غافل نشویم. پس چه بهتر که ماه شهریور و در جشن شهریورگان به مفهوم شهریاری بر نفس و بر خویش پی ببریم و با همه ی دشواری‌های زندگی، اندیشمندانه به رویارویی بپردازیم.»

شهریور به معنی شهر وشهریاری آرمانی ، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بهتر است معماران وشهرسازان فکری از روی اندیشه گات هایی وباقیمانده های آثار نیا کانمان به حال شهرهایمان بکنند تا شهر های ما سرآمد شهر های جهان بشوند واز مشکلات شهری بکاهند.

برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن امردادگان

    جشن امردادگان

    امروز جمعه اول امرداد ماه است. اینجا نسیم ملایمی می وزد و هوای تهران، هاله ای از دود داغ و گرمای 42 درجه را تجربه می کند. ناهار مهمان دوستم در طبقه هیجدهم برج بلند بالایی هستم. بعد از ناهار پسر دوستم ازجشن امردادگان می پرسد؟ مادرش استاد دانشگاه است جواب می دهد: ابوریحان در آثارالباقیه (ترجمه فارسی، ص 250) نوشته است: «امرداد ماه روز هفتم آن امرداد روز است و آن روز را به واسطه اتفاق افتادن دو اسم با هم جشن می گرفتند، معنای امرداد آنست که مرگ و نیستی نداشته باشد، امرداد فرشته ایست که به حفظ گیتی و تربیت غذاها و دواها که اصل آن نباتات است و زائل کننده گرسنگی و ضرر و امراض می باشد، موکل است»؛ وخیّام در نوروزنامه نوشته است: "مرداد ماه یعنی خاک، داد ِ خویش بِداد از بَرها ومیو های پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار ِ خاک باشد و این ماه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد».ما باید " این جشن را سزاوارِ شادمانی ،نشاط ِ و بی مرگی است" به گونه ای برگذار کنیم که لیاقت آنرا داریم.
    پدر می گوید: واژه اوستایی امرداد، امرتات (Amerat?t) است که به معنی بی مرگی است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است، حذف کنیم، معنی آن عوض شده و فرشته بی مرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد.
    من هم می گویم امرداد در ایران باستان نماد جاودانگی و بی مرگی است، در کره خاکی پشتیبان گیاهان و دیگر رستنی هااست،به همین دلیل جشن امردادگان را در کنار باغ ها و زمین های کشاورزی برگزار می کنند.
    نیاکان ما در این روز به باغها و مزارع خرم و سرسبزمی رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا این جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبیعت برگزار می کردند.
    در دهه پنجاه خورشیدی به علت تزریق نادرست پول نفت به اقتصاد ایران، زرتشتیان به شهرهای بزرگ داخل وخارج کوچ یا مهاجرت می کنند و از زمین و باغ و روستا، به سمت خدمات وصنعت کشیده می شوند؛ با دور شدن از کشاورزی، جشن های خوردادگان وامردادگان که در کنار چشمه ها وباغ ها ومزارع برگزار می شد، به فراموشی سپرده شد؛ باغها، خانه ها و مدرسه های ویران در روستا های زرتشتی نشین یزد گواهی بر این مدعا است.
    دختر خانواده پیشنهاد می دهد، بزرگان قوم باید برای برگزاری جشن های شاد خوردادگان وامردادگان به روشی که قابل اجرا باشد و ازسنت به دور نباشد، فکری بکنند. پدر خانواده پیشنهاد می دهد که تعدادی از خانواده ها برای جشن امردادگان به خانه و باغ قیطریه بروند و در سایه درختان سر به فلک کشیده و هوای ملایم طبیعی، جشن امردادگان را برگزار کنند. دختر جواب می دهد با یک گل بهار نمی شود ولی برای شروع کارخوبست.
    من در فکر فرو می روم چرا ما با این همه امکانات، جوانان را برای برگزاری جشن امردادگانی شاد و زیبا تشویق و یاری نمی کنیم تا دوباره با طبیعت آشتی کنند و در دامن طبیعت با هم باشند و این گرمای طاقت فرسا را در کنار هم به لحظاتی سرشار از مهر و مهربانی، شادی و شادکامی، سربلندی و سرافرازی تبدیل کنند.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • شب وه (شب پنجه آخر سال)

    شب وه (شب پنجه آخر سال)

    در شریف‌آباد روز اورمزد از فروردین ماه، یعنی روز اول سال نو را، «روزِ وَه» می گویند و شب پیش از آن، آخرین روز از پنچ روز پنجه یا پنجه وه است. زرتشتیان باور دارند که پنجه وه به فروهرها اختصاص دارد و هنگامی است که فروهر درگذشتگان برای سرکشی بازماندگان خود فرود می آیند.

    در این روزها زرتشتیان، خانه‌های خود را از درون و برون پاک و تمیز می‌کنند و خانه و کاشانه برای برگزاری هر چه با شکوه تر جشن نوروز آماده و مرتب می شود .

    با غروب آفتاب آخرین روز پنجه، روی بلند ترین بام خانه، همراه با آتشدان و چوب خشک، سفره سفیدی گسترده می شود و روی آن کتاب اوستا و گلدانی پراز شاخه‌های مورد سبز و سرو گذاشته می شود. در کنار آن، مجسمه های کوچک حیوانات اهلی که پسران خانواده آنها را با گل رس ساخته‌اند و با گل سفید رنگ کرده‌اند، قرار داده می‌شود و بر پشت آنها خورجین‌های سبزه گذاشته می شود.

    در گوشواره پسگم (صفه) کپی‌هایی (گل تر وپاکیزه و سفت که به شکل کره درست شده و شاخه های ریحان سبز را در آن فرو برده‌اند) که توسط دختران آماده شده و با روسری روی آن را پوشانده‌اند، قرارداده می شود، و زینت بخش بام سر در خانه، چراغ فانوس روشن وسبزه کاشته شده، است.

    در گاه اشهن، صاحب‌خانه نان تازه، کماچ، نان آکنجه، نان پینه، نان شیر، سینی میوه مثل انار و به و انگور، بشقابی لرک (هفت میوه خشک شده)، شربت، نان شیر مال وحلوای کنجد که از آن شکل‌های مینیاتوری گوسفند ، گاو، شتر ومرغ درست‌کرده‌اند و روی نان قرارداده‌اند، به پشت بام می برد و روی سفره قرار می‌دهد. سیر وسداب، سیرگ وتخم مرغ که مادر به همراه کماج پخته است، چیزهای دیگری است که در شب وه، بچه ها آنها را به پشت بام می برند.

    کوهه، نام یک نوع خاصی از آتشدان که بچه ها با گل رس آن را ساخته اند، آن هم به پشت بام آورده می شود.

    از گاه اشهن دربلند ترین نقطه بام خانه، پدر آتش را روشن می کند و روی آن هیزم می گذارد تا شعله‌اش ثابت بماند، همه اهل خانه باهم گاه اشهن می سرایند و بعد پدراوستاهای دیگر را می‌خواند و به برادر بزرگ‌تر می گوید که میوه‌ها را نصف کنند، مادر هم بوی خوش و کند ر وعود بر آتش سوخته شده می‌گذارد.

    بوی خوشی که از آتش در هوا پراکنده می‌شود همراه با بوی میوه ها و هوای ملایم و خنک صبح‌گاه، یکی از زیبا‌ترین خاطره‌های هر فرد زرتشتی از مراسم شب وه است.

    با سر آمدن گاه اشهن و دمیدن اولین سپیده آسمانی همه چراغ ها را خاموش می‌کنند و شعله آتش را هم با وسیله‌ای که روی آن می گذارند، کم می‌کنند؛ بعد مادر مقداری گل سپید را که در آب خیسانده و رقیق کرده است، با خدابیامرزی به روان در گذشته‌های خانه خود و همسایه، با ملاقه مسی بر پشت بام می پاشد و به این ترتیب روان در گذشتگان را در سفر به مینو، بدرقه می‌کند.

    صبح روز بعد، صبحانه، به طور دسته جمعی با همسایه ها در پشت بام صرف می شود و سپس بچه‌ها با کوهه‌های پر از آتش پشت بام، به درمهر رفته و آتش را در ظرفی مخصوص خالی می‌کنند تا آتشبند در‌مهر، آن را گلچین کند و به آتش بزرگ برساند. بچه‌ها بعد از خالی کردن آتش با کوهه‌های خالی به کوهه جنگی می پردازند و کسی که کوهه اش سالم می ماند مثل یک قهرمان تشویق می شود. دخترها هم به در میدان روستا کُپی جنگی می‌کنند و بعد هم با ریحان سبز، شاد به خانه بر می گردند و خانواده دسته‌جمعی برای شرکت در مراسم گهنبار عید نوروز به درب‌مهر می‌روند.

    مراسم شاد و ساده و تاثیرگذار شب وه، آنچنان در خاطره ها مانده است که در هند و کالیفرنیا به شکل مراسم موکتاد و در میان اقوام دیگر ایرانی به صورت احترام به درگذشتگان در آخرین روزهای سال باقی مانده است.

    ولی روستاهای زرتشتی نشین ایران، به دلیل تزریق نادرست پول نفت به اقتصاد ایران دردهه پنجاه و افزایش کوچ ها ومهاجرت ها، به تدریج از سکنه خالی شده‌اند و مراسم همگانی شب وه دیگر برگزار نمی‌شود و یا تعدادی اندک بطور مختصر آن را برگزار می‌کنند؛ بزرگان قوم باید چاره‌ای بیندیشند تا مثل همیشه با برگزاری مراسمی شاد و زیبا، جوانان و کودکانی شاد داشته باشیم وبزرگسال‌هایمان افسرده نشوند.

    ارتباط مراسم شب وه با چهارشنبه سوری در ایران و یا مراسم هالوین در ایرلند وانگلیس و نقاط دیگر و افراط و تفریط در این رسوم، نیاز به تحقیق محققان واصلاح مراسم دارد.

    عکسهایی از سنتهای نخستین روز سال در نزد زرتشتیان یزد

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • خیر پارس بانو

    خیر پارس بانو

    سال1346 دو سال بود در شهر یزد به دبیرستان می رفتم، یک روز صبح با خادم پارس بانو سوار بر الاغی در محله دستوران روبرو شدم، پس از احوالپرسی با ایشان علت حضورش در اینجا را پرسیدم و شنیدم: برای خیر پارس بانو.

    مراسم خیر پارس بانو مراسمی بود که در آن خادم ها به تمام روستاهای یزد و شهر یزد سفر می کردند و سه کار مهم انجام می دادند:

    1-اطلاع رسانی در مورد تاریخ زیارت همگانی پارس بانو

    2-جمع آوری خیرات و نذورات

    3-اطلاع رسانی به خیرین وبانی خیله هایی که نیاز به تعمیر دارند.

    اما با کوچ زرتشتیان از روستا به شهر و ساکن شدن در بیشتر نقاط شهری و مهاجرت به کشور های بیگانه مراسم خیر زیارتگاه های بزرگ که به این نحو انجام می شد وقت زیاد می طلبید و نتجه کمتری به دست می آمد، و این مراسم انجام نشد که عواقب جبران ناپذیری در پیر سبز، پیر نارستانه و پیر نارکی و کمتر در پیر هریشت و پارس بانو شاهد آن هستیم و از همین روست که بزرگان انجمن ها و جامعه بایستی برای اطلاع رسانی تعمیرات خیله ها اقدام جدی به عمل آورند و گرنه با بازسازی های بزرگتر روبرو خواهیم بود.

    زیارتگاه پارس بانو (پیر بانو) یکی از زیارتگاههای زرتشتیان است که در دامنه کوهی کنار رودخانه فصلی و در نزدیکی محلی به نام زرجو، روستایی از شمس آباد اردکان یزد واقع است، به عقیده زرتشتیان خاتون بانو، شهبانوی پارس در هنگام فرار از دست اعراب به کوهی پناهنده می شود. خاتون بانو در خواب فرد نابینایی می آید و پس از شفای چشم فرد به وی می فرماید که پیر بانو را بنا نهد. پارس بانو نیایش گاهی برای نیازمندان می شود. به سبب قرار گرفتن در مرکز و دور از دسترس بیگانگان بودن و وجود کویر های گسترده در پیرامونش، میراث دار کهن ترین آیین ها و فرهنگ ایران بوده است. از مهر روز تا ورهرام روز و تیرماه این زیارتگاه مامن عاشقان است.

    برای آشنایی با زیارت پیشینیان در سال های دور از مادرم که هشتاد ساله است، می پرسم. در جوابم می گوید: وقتی ما بچه بودیم زرتشتیانی که زیارت کننده بودند، مواد و خوراکی های لازمه زوار و چهار پایان برای شش روز تدارک می دیدند و بسته بندی کرده و در خورجین ها سوار حیوانات می کردند و زن وبچه ها سواره و معمولا مرد ها پیاده می آمدند.

    با الاغ یا شتر به طور دسته جمعی در شب دی بمهر از شریف آباد حرکت می کردند. طی این مسیر از شب تا بامداد، یعنی ده ساعت به درازا می‌کشید، چون از «شریف‌آباد» که راه می‌افتادند تا «ارجنون»، 4 ساعت راه بود، و پس از کمی استراحت در «ارجنون» دوباره راه می‌افتادند و تا مزرعه‌ مرگس که یک درخت توت و یک استخر آب داشت می‌امدند و پس از کمی استراحت از مزرعه‌ مرگس به‌ مزرعه‌ی شمس‌آباد پس از آن به‌سوی پیر بانو می‌رسیدند، یعنی شب دی بمهر تا بامدادمهر ایزد در راه بودند.

    مهر ایزد و رشن ایزد را به زیارت، دعا، نیایش، استراحت و تفریح می گذراندند و از نیمه شب رشن ایزد مردان و جوانان برای زیارت غار شگفت محل آتش کاریان می رفتند ونیمه های شب سروش ایزد بر می گشتند. و روزهای رشن و فروردین و صبح ورهرام ایزد به درگاه پروردگار با همه زوار نیایش می کردیم و آیین های دینی و سنتی خویش را به جای می‌آوردیم.

    ای پیر با مهر و صفا،الگوی پاکی و وفا

    رنجیده ازجور و جفا،در جستجویت آمدم

    ای پارس بانوخسته ام غمگین ودل شکسته ام

    برلطف تو دل بسته ام،من درحضورت آمدم

    ای بانوی ایران زمین ای خفته در این سرزمین

    برحلقه اش همچون نگین،درزرع جویت آمدم

    خاتون بانوها تویی، آواره ام مأوا تویی

    درمان و داروها تویی ،اینک به کویت آمدم

    اندر دل این کوهها ماندی غریب ای آشنا

    هستی غریبان را پناه زین رو به سویت آمدم

    و از بعد از ظهر به سمت پبر مهر بانوی عقدا حرکت می کردیم و در باغی در عقدا استراحت و سپس به سمت مزرعه مرگس و از آنجا به ارجنان و از ارجنان به سمت دخمه دیلم و پس از خدامرزی به در گذشته ها به شریف آباد می رفتیم.
    ولی امروزه بیشتر زوار وقتی از جاده نایین به سمت یزد یا از یزد به سمت نایین می آیند به شمس آباد می رسند تابلو پارس بانو را می بینند، از جاده باریک به سمت پارس بانو می روند، زیارت و استراحت و یک وعده غذایی را در کنار پیر به سر می برند و لذت می برند.

    در زیارت عمومی وهمگانی نیز معمولا چند ساعت در کنار زیارتگاه و یا شبی هم در جوار دوستان و آشنایان استراحت و زیارت و تفریح را با هم در آنجا دارند. به امید دیداردر پارس بانو

    در این زمینه بخوانید : گزارش و تصاویری از زیارت پارس بانو

    شگفت یزدان غاری که یکی از سه آتش مقدس ایران را زنده نگاه داشت

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • داریوش


    نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/3/7ساعت 3:33 عصر توسط atashkada نظرات ( ) | |


    :قالبساز: :بهاربیست: