آتشکده
daremehr
جشن سده در نگارهی شاهنامه تهماسبی
بر گرفته از امرداد
آناهید خزیر :
جشن سده (10 بهمن) به روایت نسخههایی از شاهنامه فردوسی، یادگار هوشنگ، پادشاه پیشدادی است. گویند هوشنگشاه برای شکار با همراهان خویش به کوهستان رفت که نگاهش به مار سیاهِ بزرگی خورد، سنگی به سوی مار رها کرد، سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری خورد و جرقهای از این برخورد پدید آمد که بوتهی خشکِ کنار سنگ از آن جرقه آتش گرفت و بدینسان آتش پدید آمد.
در نگارهای از شاهنامه تهماسبی، برپایی جشن سده در روزگار هوشنگ؛ جانشین کیومرث، دیده میشود. صخرهها گرداگرد زمینی را گرفتهاند که در آن جشن سده برپاست. درختان و بوتهها زیبایی خیرهکنندهای به نگاره بخشیدهاند و صخرههای اسفنجی در رنگهای گوناگون دیده میشوند. حیوانات گوناگون در لابهلای تنهی درختان نمایانند و آتشی دایرهوار، شعله کشیده است. هوشنگ با پوششی آراسته بینندهی جشنی است که بر پا شده است. چهرههای دیگر، از کنار صخرهها نگرندهی این رویدادند.
آتش در باور ایرانی از بخششهای ایزدی است که برای بهرهجویی آدمی از جهان مینو به سوی جهان خاکی فرستاده شده است. شعلهی آتش یادآور فروغ ایزدی نیز هست؛ از این رو سپند و مقدس بهشمار میرود. بازتاب این سپندینگی آتش را در نگارهی جشن سده شاهنامه تهماسبی میتوان دید. شادمانی و سرور برپایی این جشن، به روشنی در نگاره آشکار است.
همانند نگارههای دیگر، بیتهایی از شاهنامه به خط نستعلیق، بازگوکننده داستانی است که نگارهی آن با هنرمندی کممانندی در برابر چشم بیننده است. فضای زنده و روشن و حرکت موجوار قلم نقاش، بر تاثیرگذاری نگاره افزوده است. اجزایی از تصویر نیز همانند دیگر نمونههای مکتب تبریز، چارچوب نگاره را شکستهاند.
شاهنامه شاه تهماسبی در سال 928 مهی(:قمری) توسط شاه اسماعیل صفوی برای پیشکش به فرزندش تهماسب میرزا، سفارش داده شد. خوشنویسی و نگارگری این اثر نزدیک به بیست سال زمان برد (تا سال 950 مهی). این دستنویس در اندازهی47 در 32 سانتیمتر و در بردارندهی 759 برگ و 258 نگاره است. 118 نگارهی آن در ایران و دیگر نگارهها در موزههای جهان نگهداری میشود. شاهنامه تهماسبی را باید وابسته به مکتب نگارگری تبریز دانست. این مکتب برپایهی دستاوردهای هنری پیش از صفویان و به ویژه مکتب شکوهمند هرات پدید آمد. اوج این هنر به نیمهی دوم فرمانروایی شاه تهماسب صفوی (984 – 975 مهی) باز میگردد.جشن درختکاری
امروز پانزدهم اسفند روز درختکاری است و دانش آموزی اجازه می گیرد و این شعر را می خواند:
به دست خود درختی می نشانم به پایش جوی آبی می کشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش برای یادگاری می فشانم
درختم کم کم آرد برگ و باری بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم شود زیر درختم سبزه زاری
به تابستان که گرما رو نماید درختم چتر خود را می گشاید
خنک می سازد آنجا را ز سایه دل هر رهگذر را می رباید
به پایش خسته ای بی حال و بی تاب میان روز گرمی می رود خواب
شود بیدار و گوید: ای که اینجا درختی کاشتی روح تو شاداب
و معلم چگونه او را تشویق می کند؟ بچه ها به خانه بروید و هر کدام با بیل و نهالی به مدرسه بیایید و به یادگار نهالی در این مدرسه بکارید، زمانی طول نمی کشد همه کلاسها تعطیل و مدرسه محل آموزش درخت کاری، شناسایی درختان و روش کاشت آن می شود.
خاطره دوستی بود که در مدرسه ابتدایی در روی یک نیمکت می نشستیم و اکنون توانسته است جان هزاران نونهال ایرانی را نجات دهد.
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
با صنعتی شدن و شهر نشینی جماعت زرتشتی و با گسترش شهرها کمتر فرزند جماعت است که چنین امکاناتی در اختیار داشته باشد و درخت به عنوان ریه شهرها نیاز است، همه توقع داریم سازمان های شهری مربوطه ومنابع طبیعی و شهرداری ها دست به کار شوند ولی مسئولیت ما در این زمینه چیست؟
من و تو با دست هایمان نهال کوچک را به خاک سرد اسفند می سپاریم و آفتاب، گرمای خویش را نثارش می کند خاک مواد مغذی اش را در اختیارش می گذارد هوا گاز های مورد نیازش را تامین می کند ولی منتظرباران می ماند یا چشم به راه آبی می ماند تا رهگذری سیرابش کند و ریشه و ساقه و برگهایش جان بگیرند وبه درختی تنومند تبدیل شود، چشم را نوازش می دهد و زبان را به تسبیح وا می دارد. ما با هم در روز درختکاری قرار مان را از یاد نمی بریم و همدیگر را به کاشت و حفظ این موجود زیبای خداوندی سفارش می کنیم. درخت، طلای سبزی است که زیستن، شکوفایی، حرکت و پویایی را به ما می فهماند. خداوند این موجود سبز و بابرکت را مایه عبرت، حکمت و قدرت خویش قرار داده است، اشو زرتشت در پیامش به ما فرموده اند: "کسی که درخت می کارد راستی می افشاند."
آنچه مهم است برای همبستگی بیشتر و آشنایی بیشر زرتشتیان با هم، انجمن ها، سازمان ها و کانون ها و باشگاه ها با برنامه ریزی صحیح و آموزش برای کاشت درخت و همچنین آبیاری و رسیدگی به درختان و محیط زیست آنچه اشو زرتشت وظیفه هر زرتشتی می داند، اعضایشان را در طبیعت سبز مانند آرامگاه ها، زیارتگاه ها و آدریان ها و محل هایی که می توان درخت کاشت حاضر شوند تا همبستگی و وحدت ما مثل همیشه پایدار و جاوید باشد و بتوانیم از محیط هایی که داریم درست بهره ببریم و درخت بکاریم و خدای نکرده نهالی را نکاریم که بعد آبیاری نشود یا محیط مساعدی در اختیارش قرار نگیرد.
دانشمندان محیط زیست و کشاورزی معتقدند ."یک هکتار جنگل کاج می تواند 36 تن گرد و غبار را در عرض سال پاکیزه کند."
پس برای داشتن هوای سالم و جلوگیری از ضایعات هوای آلوده، با کاشت درختان سازگار با وضعیت جوی ایران و با در نظر گرفتن شرایط آب و هوایی خشک و کم باران اغلب مناطق کشور، می توان محیط زیست را لطیف و با طراوت کرد. طبیعت و فضای سبز وسیله ای برای بقای بشری و حفظ زیبایی شهر است و به عنوان میراثی ارزشمند به همه انسانها تعلق دارد. انبوه درختان سبب پدید آمدن محیط زیست برای پرندگان، گیاهان و جانوران مختلف می شود. درختکاری در ایران دارای پشتوانهای از علایق ملی و سنت تاریخی است، تاریخ نشان میدهد که ایرانیان باستان، جشنهای خاصی داشتند و در این جشنها به درختکاری پرداخته و به خاک و زراعت احترام میگذاشتند علاوه بر این درختکاری با اعتقادات مذهبی مردم نیز پیوند دارد، تا حدی که کاشت درخت نوعی عبادت محسوب می شود.
اگر انجمن زرتشتیان یزد گامی در این مورد برداشته بیایید با آنها همکاری و هماهنگی لازم را انجام دهیم. حتی با کاشتن یک نهال کوچک، کشوری زیبا و آباد را برای خویش مهیا کنیم و نمونه ای برای آغاز مجدد تلاشهایمان در این زمینه در سراسر کشورباشد.
پانزدهم اسفند سالروز تولد درخت پر باری در زمینه مطالعات ایران باستان وادبیات مزدیسنی است. در سال 1264 هجری شمسی ابراهیم پور داوود استاد و محقق معاصر در رشت به دنیا آمد. وی پس از طی تحصیلات مقدماتی در رشت به تهران آمد و در مکتب درسی میرزا محمد حسینخان به تحصیل علوم پزشکی مشغول شد. وی پس از آن به بیروت، باکو و فرانسه رفت و در فرانسه به تحصیل حقوق مشغول شد. او در سالهای جنگ جهانی و در زمان اشغال ایران به دست متفقین با انتشار روزنامه ای به نام «رستخیز» به نکوهش متجاوزان پرداخت.
وی پس از آن دوباره به اروپا رفت و این بار به تحقیق درباره ایران باستان مشغول شد. او همچنین مدتی استاد دانشگاه «ویسویهاری» هند بود. پور داوود سپس به ایران بازگشت و به تدریس حقوق در ایران باستان و ادبیات ایران باستان مشغول گردید. این استاد فرزانه سرانجام پس از عمری تلاش در جهت نشر معارف در سال 1347 ه.ش درگذشت .
برچسبها: جشن
جشن سده
اسطورههایی جشن سده را به پیدایش آتش پیوند داده است و فردوسی، هوشنگ شاه را خالق جشن سده می داند و در این زمینه میگوید:
یکی روز شاه جهان سوی کوه گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز سیه رنگ و تیرهتن و تیزتاز
دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد جهانی به نیکی ازو یاد کرد
ازجشن سده در عهد ساسانیان هیچ گونه آگاهی نداریم اما بی گمان پیش از اسلام این جشن همراه با مراسمی پرشکوه بوده است . جشن «سَـدَه» بزرگ ترین جشن آتش و یکی از کهنترین آیینهای شناخته شده در ایران باستان است. در این جشن در آغاز شامگاه دهم بهمنماه، همه مردمانِ سرزمینهای ایرانی بر بلندای کوهها و بام خانهها، آتش برمیافروختند. زرتشتیان کنونی در کنار شعلههای آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانههای گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما و نور را میکنند و امید پیروزی نور بر ظلمت را در دل تازه می کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشنخوانی، بازیها و نمایشهای دستهجمعی نیز میپردازند.
به نوشته مورخانی همچون بیرونی، بیهقی، گردیزی جشن سده یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در دوران اسلامی، تا اواخر دوران خوارزمشاهیان و حمله مغول دوام آورد و هم سلاطین و امیران و هم مردم عادی این جشن را بهپا میداشتند. مشهورترین و بزرگترین جشن سده در زمان مردآویج در سال 323 هجری در اصفهان برگزار شده است و چنانکه در تاریخ بیهقی آمده است جشن سده دیگری که به یاد مردم مانده، جشنی است که در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال 430 هجری برگزار شد.
بیشتر محققان نام سده را گرفته شده از 100 میدانند و معتقدند این عدد یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفتهاند، هرگاه روزها و شبها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد 100 به دست میآید و برخی گفتهاند، علت این است که در این روز که مصادف با دهم بهمن ماه است، زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست 100 تن شدند و یکی از خود را به پادشاهی رساندند، عدهای نیز بر این باورند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به 100 رسیدند و برخی نیز گفتهاند که در این روز شمار فرزندان آدم ابوالبشر به 100 رسید.
البته دلایل دیگری هم مشابه آنچه بیان شد، برای چشن سده گفته شده است. دهم بهمن ماه، یکی از دو هنگامِ سال است که در عرضهای بالایی ایرانزمین، طول تاریکی کامل آسمان 12 ساعت تمام است. در ضمن میدانیم ارتباط واژه "سده" با عدد "سد/ صد" هنوز به اثبات نرسیده است. عدد "سد" به شکل "صد" معرب شده، در حالیکه واژه "سده" به شکل "سَذق" معرب گشته است. اما در زبان اوستایی واژه "سَـد" به گونه جالبی هم به معنای "فرو رفتن/ غروب کردن"و هم به معنای متضاد آن یعنی "بر آمدن/ طلوع کردن"آمده است. همچنین واژه "سَـذِه"در اوستا، هم به معنای طلوع کردن و هم به معنای غروب کردن آمده است. عده ای مقصود از مار در شعر فردوسی، آتشفشانی است که در یسنا به نام آژی سرخ و در مینوی خرد به نام پتیاره مار نام برده شده است وعده ای طلوع و غروب همزمان دو ستاره پرنور و درخشان آسمان به نامهای "سماک رامح" و "نسر واقع" در شمال شرقی و شمالغربی آسمان ایران زمین می دانند و همه این ها بعلت این است که معتقدند سده در شاهنامه های قدیمی اینطور نیامده است.
هر چه دلیل سده باشد شب بلند سال را باید با خوشی و شادمانی و مهربانی با هم بود و کینه ها را بدور ریختن با گرمای آتش به صبح امید پیوند داد.
عمق بخارایی درباره سده به امید بهار جشن گرفتن می فرماید:
سده دلیل بهار است و روزگار نشاط
نشاط کن که جهان پر گل است و پر سوسن
بخواه جام و برافروز آذر بُرزین
که پر شمامه ی کافور شد کُه و برزن
خاقانی شروان هم شعر زیبایی در مورد سده سروده است و با می عارفانه خویش همه به شعر خوانی وپایکوبی وطی این شب بلند سال به شادی می کند:
شب سده است بیار ای چراغ رود نواز
از آتش می، غم بسوز و چنگ نواز
به جام خویش مر این رام ِخویش را می ده
به کام خویش مر این زار خویش را بنواز
طریق راحت گشای و راه رنج به بند
عنان هجر فرو گیر و اسب وصل بتاز
چون شعر خوانی در وصف این شب سده خوان
چو عشق بازی در مدح شاه دنیا باز
سده برای عنصری آندر مطوب است که می فرماید:
گر از فصل زمستان است بهمن
چرا امشب جهان چون لاله زار است
عثمانی مختاری نیزرخ یار را در سده باستانی می بیند در این مورد سروده است:
شب های سیه زلف مغان وش داری
در جام طرب باده ی دلکش داری
تو خود همه ساله سده ی خوش داری
تـا زلف چلیپا، رخ آتش داری
سده خجسته باد.
در این زمینه بخوانید:
پیام نماینده ایرانیان زرتشتی به مناسبت جشن سده
آشنایی با جشن سده
گزارش و تصاویری از جشن سده در دبستان گیو(1)
دختران سپید پوش به پیشواز جشن سده رفتند
تصاویری از جشن سده در نصرت آبادشرارههای نورافروز آتش در «عرفانزرتشتی» (بخش نخست)
شرارههای نورافروز آتش در «عرفانزرتشتی» (بخش پایانی)
تصاویری از جشن سده در دبستان جمشیدجم
گزارش و تصاویری از جشن سده در نرسی آباد
جشن سده در دبیرستان فیروزبهرام
تصاویری از آخرین تدارکات برگزاری جشن سده در شهرهای یزد و شیراز
گزارش و تصاویری از جشن سده در مارکار تهرانپارس (1)
گزارش و تصاویری از جشن سده در مارکار تهرانپارس (2)
تصاویری از آتش سده در زاهدان
گزارش و تصاویری از جشن سده در شیراز
گزارش و تصاویری از جشن سده در کرج (1)
گزارش و تصاویری از جشن سده در کرج (2)
تصاویری از جشن سده در استرالیا
تصاویری از جشن سده در اهواز
تصاویری از جشن سده در کالیفرنیا
گزارش و تصاویری از جشن سده در کرمان
جشن سده در اهرستان همراه با انتخابات برگزار شد
تصاویری از جشن سده در کسنویه
تصاویری از جشن سده در رحمت آباد یزد
تصاویری از جشن سده در اصفهان
تصاویری از جشن سده در باشگاه جوانان زرتشتی یزد
گزارش و تصاویری از جشن سده در مریم آباد
گزارش و تصاویری از جشن سده در پیر رهگذر چم
برگرفته از برساد
برچسبها: جشن
:قالبساز: :بهاربیست: |